چشمه |
|||
|
Pulp Fiction در طول تاریخ فیلمهای بزرگی آمدند و جریانهایی ایجاد کردند، تاثیری عمیق بر جامعه بشری نهادند و گاه به نمادهایی تبدیل شدند و بی شک یکی از آنها Pulp Fiction است. فیلمی که شخصاً برایم بهترین اثر تاریخ سینما بوده و هست. برای من که حرفه ام سینما نیست، اما فیلم خوب زیاد دیده ام. بارها پالپ فیکشن را تماشا کردم و هر بار بعد از دیدنش متاثر شده و به فکر فرو رفته ام؛ در حقیقت با آن زندگی کرده ام.
اما Pulp Fiction یا "داستان عامه پسند" شاهکار سینمایی "کوینتین تارانتینو" است که در سال 1994 ساخته شد. فیلم نامزد اسکار بهترین فیلم، کارگردان، فیلمنامه و تدوین شد و هر سه بازیگر اصلی فیلم یعنی جان تراولتا، ساموئل ال جکسون و اوما تورمن نامزد دریافت اسکار شدند که در این میان جایزه بهترین فیلمنامه نصیب تارانتینو شد. در تقسیم جوایز فیلم به نوعی تحت تاثیر فارست گامپی قرار گرفت که مسلماً ارزشهای پالپ فیکشن را نداشت ولی اسکار پسند تر بود. اما پالپ فیکشن در جشنواره کن خوشتر درخشید و نخل طلا را نصیب تارانتینوی جوان و نه چندان مشهور کرد، در حالیکه رقیبی چون "قرمز" کیشلوفسکی داشت.
به مرور زمان بر شهرت فیلم افزوده شد و هر روز بیشتر و بیشتر تحسین شد. در رده بندیهای مختلف، فیلم معمولاً در بین بهترینهای تاریخ قرار داشته و اکثر منقدان مشهور آنرا ستایش کرده اند. قرار گرفتن در بین صد فیلم برتر انجمن سینمای آمریکا و صد فیلم برتر انتخابی مجله تایم و قرار گرفتن در بین چند فیلم برتر سایت IMDB از آن جمله است. هفته نامه Entertainment Weekly به فیلم به عنوان بهترین فیلم ربع قرن اخیر اشاره کرد و نوشت بسیار سخت است پیدا کردن صحنه ای در این فیلم که به نمادی تبدیل نشده باشد. همچنین منتقد معروف راجر ایبرت فیلم را به عنوان تاثیر گذار ترین فیلم دهه نود معرفی کرد.
+ نوشته شده توسط بهمن پرسون در 88/5/7 | نظرات دیگران() درباره بونوئل و سه فیلم آخر او در اینجا میخوام کمی در مورد بنیانگذار سورئالیسم در سینما یعنی لوئیس بونوئل (Luis Bunuel) بنویسم، کارگردانی که در کنار کسانی مثل اورسون ولز، هیچکاک، برگمان، فلینی، کوبریک و چند نفر دیگه، نامش مترادف با سینماست. این فیلمساز اسپانیایی در سال 1900 در خانواده ای مرفه و مذهبی به دنیا اومد. در کودکی به مدرسه کاتولیک فرستاده شد، چیزی که اصلاً با روحیاتش سازگار نبود و سرانجام از اونجا اخراج شد. او در دانشگاه مادرید ابتدا در علوم طبیعی، سپس کشاورزی، مهندسی و سرانجام فلسفه تحصیل کرد و این دانشگاه منشا آشناییش با نقاش بزرگ سورئالیست سالوادور دالی شد. بونوئل ابتدا در فرانسه دو فیلم سگ اندلسی (1929) و عصر طلایی (1930) که فیلمنامه هر دو توسط سالوادور دالی نوشته شد رو کارگردانی کرد. بعد به امریکا مهاجرت کرد و سپس به مکزیک رفت. در مکزیک فیلمهایی مثل فراموش شدگان (1950)، نازارین (1959) و ویریدیانا (1961) رو ساخت. سپس به فرانسه برگشت و فیلمهایی مثل بل دو ژور (1967)، تریستانا (1970) و سه فیلم آخرش یعنی جذابیت پنهان بورژوازی (1972)، شبح آزادی (1974) و موضوع مبهم هوس (1977) رو کارگردانی کرد. او در سال 1983 در مکزیک درگذشت.
ادامه مطلب... + نوشته شده توسط بهمن پرسون در 88/5/7 | نظرات دیگران() مروری بر فیلم جاده مالهالند (Mulholland Drive) دیوید لینچ، متولد 1946، کارگردان بزرگ آمریکایی هست که همواره کارهاش مورد توجه منتقدان بوده. فیلمسازی که عمدتاً به عنوان یکی از خط شکنان بزرگ هالیوود ازش یاد میشه و معمولاً نام آوانگارد در سینمای معاصر آمریکا رو یدک میکشه. شاخص اکثر فیلمهای او (نه همه اونها)، درونمایه سورئال، پیچیدگی و در آمیختن رویا و واقعیته. لینچ در نظرسنجی سال 2003 روزنامه گاردین به عنوان بزرگترین کارگردان معاصر دنیا انتخاب شد. (و البته عباس کیارستمی هم در اون نظرسنجی ششم شد.) قصد ندارم در مورد فیلم شناسی لینچ در اینجا بحث کنم، فقط در همین حد بگم که اولین فیلمش ، کله پاک کن (Eraserhead) در سال 1977 باعث تحسین نابغه سینما یعنی استنلی کوبریک شد، مخمل آبی (Blue Velvet) درسال 1986 غوغایی در سینما به پا کرد و جاده مالهالند (Mulholland Drive) در سال 2001 توجه اکثر منتقدان رو به خودش جلب کرد. فیلمهای بزرگی مثل مرد فیل نما، از ته دل وحشی، بزرگراه گمشده و داستان استریت از دیگر ساخته های اونه. جاده مالهالند شاید بزرگترین اثر لینچ باشه. (البته بعضی هم مخمل آبی رو بهترین می دونند). لینچ جایزه بهترین کارگردان جشنواره کن رو برای این فیلم به دست آورد و نامزد اسکار بهترین کارگردانی هم شد. این فیلم همیشه محبوب منتقدان بوده و حتی منتقد معروف آمریکایی راجر ایبرت که همواره یکی از مخالفان اصلی لینچ بوده (و در اواسط دهه هشتاد که مخمل آبی تحسین همه رو برانگیخت، به عنوان یکی از معدود مخالفان این فیلم شناخته شد و فقط یک ستاره از چهار ستاره معروف خودش رو به اون داد)، این فیلم رو بسیار تحسین کرد و اظهار کرد که من لینچ رو حالا و به خاطر ساخت این فیلم می بخشم!
ادامه مطلب ... + نوشته شده توسط بهمن پرسون در 88/5/7 | نظرات دیگران() کل نوشته های وبلاگ
کپی برداری از مطالب این وبلاگ بدون ذکر منبع |
منوی اصلی
دسته بندی نوشته ها
فیلم . کارگردانان . آمار
بازدید امروز : 2 |